به که گویم سلام
به که گویم خداحافظ
به که گویم دوستت دارم
برای که اشک ریزم
دلواپس که باشم
عاشق که شوم
گرمی دستان که را احساس کنم
چه کسی گوید پدر
چه کسی گوید مادر
به چه کس هدیه دهم
امیدم در زندگی که باشد
آرزوی چرا داشته باشم
زیر باران با که روم
درد دل با که گویم
دشت اقاقی ها
بازی پروانه ها
همه منتظرند منتظر تو
نه باور نمی کنم که رفته ای
هنوز هم در رویای من هستی
وقتی به دشت های گل های اقاقی نگاه میکنی
دختر بچه ای را می بینی با عروسکی قشنگ در دستانش
که مثل فرشته ها می ماند
که با پروانه ها و گل ها بازی می کند
و می گوید: مامان بیا ببین اینجا چقدر پروانست
چه گلای قشنگی داره اینجا
و مادر: عزیزم مواظب باش زمین نخوری
و می گوید: نه مامانی خدا مواظبم است
بابائی دیروز برای پیگیری کارت با تلاشهای دوست عزیز اقای ابوطالب ندری رفتم تهران به مجلس شورای اسلامی و دیداری با نمایندگان محترم آقای دکترنظری مهر نماینده محترم مردم شریف بندر ترکمن .بندرگز.کردکوی و آقای مهندس رستگار نماینده محترم مردم شریف گنبد کاووس داشتم و تمام مسائل را توضیح دادم و قول حمایت برای روشن شدن حقایق در مورد مسائل پیش آمده برایت رادادند آخه بابائی تو که از گل هم پاک تر بودی و هستی آخه چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بابا جونم هما نطور که آقای ندری گفته بود آقای دکتر نظری مهر واقعا در هر کاری نیت خیر داره و قرار شده شخصا پیگیر کارت بشه خدا عمر با سعادتش بده و خیر برای خانواده اش بابائی هر کی هر چه میخواد بگه و در موردم فکر کنه برام مهم نیست فقط مهم اینه که صبای دیگه ای ….. راستی مدیر دفتر آقای دکتر نظری مهر آقای بهرامی خیلی ناراحتت شده بود آخه واقعا مرد مهر بان ومحترم ودلسوزی بود
سلام دوستان عزیز امروز دیگه مجبور شدم بیام تهران انجمن حمایت از بیماران کلیوی شاید بتونم جهت تامین هزینه صبا یکی از کلیه هام را اهدا کنم تو شیراز یک تعداد از ازمایشهای مربوطه را انجام دادم و مشکلی برای اهدا کلیه ندارم فقط مانده نفرش …… هفته گذشته هم مجبور شدم ماشین رو بفروشم اخه شوخی نیست غیر از هزینه های روز مره خودمان باید روزانه حدود ۴۰۰۰۰ تومان برای خرج صبا کنار بگذارم واقعا زیر بار همه این مسائل دارم خورد می شم ولی هنوز امیدوارم …. امید به اینکه برای یکبار دیگه صدای صبا رو بشنوم نمیدونم واقعا کسی میتونه درکم کنه یا نه؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام به همه دوستان عزیز مدت قبل از صبا سی تی اسکن جدیدی انجام شد ولی متاسفانه از نظر پزشک نتیجه آن اصلا رضایت بخش نیست و نشاندهنده ضایعات شدید مغزی صبا بدلیل ایست قلبی و نرسیدن به موقع در احیای او میباشد و وضعیت فعلی صبا فقط بدلیل سهل انگاری …. میباشد ( سزای عاملان و بانیش رابه عدالت خداوند واگذار میکنم ) با وجودجواب جدید پزشک و ناامیدی آنان باز هم من و مادر صبا از درگاه خداوند نا امید نیستیم مدتی است که مادر صبا چند بار خواب دیده صبا را به پا بوس آقا به مشهد برده ایم و شفایش را از درگاه ایزد یکتا به واسطه شفاعت آقا گرفته ایم با عنایت چند نفر از دوستان مشغول انجام کارهای صبا با پزشک هواپیمایی هستیم تا در صورت موافقت آنان و نبود مشکلی صبا را چند روز مجاور حرم امام رضا کنیم برایش دعا کنید
آقای منوچهر طالعی و همکاران محترمشان درشرکت مدیریت تولید برق بعثت حامیان بی ادعای صبا که در اینجا وظیفه خود میدانم از زحماتشان تشکر نمایم
وظیفه خود میدانم از سر کار خانم نوربخش و خانواده محترمشان(همسر.مادروخاله گرامیشان)… سرکار خانم عادلی و خانواده محترم دائی عزیزشان بخاطر زحمات فراوانشان تشکر نمایم. این شعر توسط یکی از دوستان برایم فرستاده شده ومن آن را تقدیم به این عزیزان مینمایم: زلال باش …،
زلال باش …،
فرقی نمیکند که گودال کوچک آبی باشی، یا دریای بیکران فقط، اگر حقیقتا زلال باشی، آسمان در توست و تو جاری هستی تا زندگی جاری باشد …
زندگی قانـــــــون نیست
زندگی قافیه باران است
من اگر پاییزم و درختان امیدم همه بی برگ شدند
تو بهاری و به اندازه ی باران خدا زیبایی
و بلندای امیدت پاسداشتی مداوم برای زندگیست
سلام صبح امروز بعد از مراجعه به انجمن برای انجام ازمایشات به درمانگاه شفاء معرفی شدم و بعد جهت سونوگرافی از کلیه هام به بیمارستان فیروزگر رفتم سونو هیچ مشکلی نداشت قرار شد فردا برای بقیه آزمایشات برم راستی یه بنده خدایی در … بود بنام … که صبح وقتی برای ثبت نام رفتم با ادم سر دعوا داشت و میخو است ادم را بزنه نمی دونم شاید فکر میکنه هر کی میاد برای اهداء کلیه حتما …. ولی باید بهش میگفتم خانم جان بخدا برای ادامه زندگی صبا و تامین خرجش دارم این کارو میکنم چون نمی خوام دستم جلو هر کس و نا کسی دراز باشه والاهه یه روزی امثال تو جلو من بلند می شدن حالا فعلا به این روز افتادم خوب این هم یک نمونه از تکریم ارباب و رجوع بود در یکی از ادارات دولتی پایتخت ولی به نظرم ریاست اون اداره باید فرد خوش برخوردی را در اون قسمت بگذارد چون امثال من که راضی به این عمل میشیم مطمئناء از سر اجبار و نیاز هست که این کار رو انجام میدیم و اکثراء در وضعیت بد روحی قرار داریم از همینجا به اون بنده خدا باید بگم که همگیمان حتی شما مسائلی برامون بوجود میاد که شاید تو خواب هم نمیبینیم پس بترس از اون روز……
On January 26, 2008, we took my only 8-year-old child, Saba to the doctor because of her headache, and after a lot of tests until 3 after midnight, it became clear that she had cerebellar tumor and had to go under emergency surgery. On January 29, 2008, the first surgery was performed on her to put a shunt. On February 2, 2008, she went under another surgery to remove her tumor from cerebellum, unfortunately, then it became clear that tumor is malignant and a type of medulloblastoma. After that her chemotherapy and radiotherapy started, while because the shunt had not worked well, she went under surgery 10 more times and, unfortunately, after 13 surgeries from the beginning of the disease, she got cardiac arrest and after cardiopulmonary resuscitation, she went to coma on July 10, 2008. Then she went under 4 more surgeries for tracheostomy. After the doctors lost their hopes and her level of consciousness was 5, they discharged her from hospital and we took her home. We have been looking after her since July 17, 2008 until now. We are searching for the reasons of cardiac arrest and performing several surgeries through legal authorities to make clear the facts in relation to our daughter. Saba has gone under 18 surgeries.
مهر: مربی دروازه بانان تیم فوتبال پرسپولیس در پایان دیدار این تیم برابر استقلال اهواز از سوی برخی هواداران مورد ضرب و شتم قرار گرفت.
در حالی که در ورزشگاه تختی اهواز از نیم ساعت پیش از شروع بازی، تا دقایقی پس از پایان آن، از سوی برخی هواداران اهوازی صدای فحاشی و توهینهای رکیک به احمدرضا عابدزاده به گوش میرسید، پس از پایان بازی، چند تن از هواداران اهوازی که لباس آبی به تن داشتند، با حمله به مربی دوازهبانهای پرسپولیس، اقدام به ضرب و شتم وی کردند.
در فاصلهای که بازیکنان و کادر فنی باشگاه پرسپولیس از ورزشگاه خارج شده و به سمت اتوبوس خود میرفتند، تعدادی از هواداران اهوازی با حمله به احمدرضا عابدزاده، اقدام به ضرب و شتم وی کردند.
پس از حمله این افراد به عابدزاده، ماموران یگان ویژه ورزشگاه، جمعیت مهاجم را متفرق کردند و مربی دروازهبانهای پرسپولیس را از محل درگیری بیرون بردند. عابدزاده مسیر کوتاهی را که تا اتوبوس باقی مانده بود، لنگ لنگان طی کرد و سوار خودروی پرسپولیسیها شد.
این در حالی است که در تمام طول بازی نیز بخشی از ورزشگاه تختی اهواز، احمدرضا عابدزاده را مورد توهینهای مکرر قرار دادند؛ که این مسئله، با اعتراض و واکنش شدید محمود خوردبین مواجه شد
نشریه آمریکایی تایم، ندا آقاسلطان را به عنوان یکی از قهرمانان برجسته سال ۲۰۰۹ معرفی کرد.
به گزارش سرویس بین الملل پرچم: نام ندا آقاسلطان در میان ۱۰ قهرمان برجسته جهان در حوزههای مختلف، در جایگاه دوم قرار دارد.
این نشریه، هر ساله فهرستی از افرادی که فعالیتهایشان الهامبخش یا تاثیرگذار بر مردم جهان است، معرفی میکند.
ندا آقاسلطان در جریان اعتراضهای خیابانی در تهران پس از اعلام نتیجه انتخابات، به ضرب گلوله جان باخت و لحظه جان باختن او که به وسیله یک موبایل ضبط شد، در تمام جهان پخش شد.
تایم نوشته است که لحظه جان باختن ندا «شاید پربینندهترین لحظه مرگ یک انسان در تاریخ بشریت باشد.»
به نوشته این نشریه، چلسی سولنبرگ، خلبان خطوط هوایی آمریکا که توانست جان بیش از ۱۵۰ مسافر و خدمه یک هواپیما را نجات دهد، در رده نخست این فهرست قرار دارد.
پیش از این نیز، دانشگاه آکسفورد بریتانیا بورسیهای به نام ندا آقاسلطان تاسیس کرده بود.
کالج کوئینز دانشگاه آکسفورد در وبسایت خود اعلام کرده که با هدایایی که دو فرد دانشدوست در اختیار این کالج قرار دادهاند، بورسیهای به نام ندا آقاسلطان برای استفاده دانشجویان مقطع فوق لیسانس در رشته فلسفه تاسیس کرده است.
به گزارش “ایران خبر”:
کارخانه مخابرات راه دور ایران در سال ۵۲ در شهر شیراز تاسیس شده و هم اکنون با حدود ۱۵۰۰ کارگر، تولیدکننده دستگاههای مخابرات شهری و بین شهری، مجری طرح کارت هوشمند سوخت و طرح تلفن ثابت بی سیم است.
کارگران این مجموعه، از ۱۱ ماه پیش حقوق و مطالبات خود را دریافت نکرده اند و ظاهرا گوش شنوایی هم برای حرف های کارگران وجود ندارد.
به گفته یکی از مسئولان استان فارس، ۸ ماه قبل و در سفر دوم رئیس جمهور به فارس، دکتر احمدی نژاد دستور داد این کارخانه که به بخش خصوصی واگذار شده است، دوباره به بخش دولتی بازگردانده شود اما تاکنون سازمان صنایع و معادن استان در این خصوص هیچ اقدام عملی انجام نداده است.
کارگران این کارخانه تاکنون بیش از ۲۶ تجمع برگزار کرده اند که هر بار با وعده مسئولان کارخانه، به سر کار خود بازگشته اند.
به نظر میرسد در صورت عدم حمایت از این مجموعه مهم صنعتی، امکان ایجاد فضایی برای سوء استفاده از تجربیات برخی مهندسان این واحد تولیدی برای جعل کارت های سوخت فراهم شود.
ایسنا: دادستانی تهران علیه مدیر مسئول سایت “یاران خورشید” به اتهام توهین به مسئولان نظام اعلام جرم کرد.
به نقل از روابط عمومی دادسرای عمومی و انقلاب تهران، این سایت اخیرا در گزارشی ضمن انتشار مطلبی به مسئولان نظام توهین کرده بود.
این گزارش افزود: با شکایت مدعیالعموم در این رابطه، پرونده قضایی تشکیل و برای رسیدگی به یکی از شعب تحقیق دادسرای عمومی تهران ارجاع گردید.
“عباس جعفری دولتآبادی” دادستان عمومی و انقلاب تهران، پیش از این هشدار داده بود با کسانی که به روسای سه قوه و مقامات کشور توهین کنند، برخورد خواهد شد.
نام خدا
من دوست دارم باغبان باشم
در هر زمینی گل بکارم
صدها گل یاس و شقایق
آلاله و سنبل بکارم
هرجا زمینی خشک و خالیست
با دست من آباد گردد
از دیدن گل های زیبا
دلهای غمگین شاد گردد
قصه ی کفشدوزک ها
یکی بودیکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود
بابا کفشدوزک و مامان کفشدوزک با پسرشان خال خالی در جنگل سبز زندگی می کردند.مامان کفشدوزک کفشهای قشنگی درست می کرد.همه ی حیوانات جنگل مشتری کفشهای او بودند.بابا کفشدوزک هم کفش های دوخته شده را به فروشگاه جنگل می برد و می فروخت.خال خالی کوچولو خیلی دلش می خواست مثل مادرش کفش بدوزد ولی پدر و مادرش به او می گفتند:«تو هنوز کوچکی و کار کردن برای تو زوده،تو حالا حالاها باید بازی کنی.»خال خالی کوچولو هم توی کارگاه ،پیش مامانش می نشست و کفش دوختنش را تماشا می کرد.
یک روز خبر خوشی توی جنگل پیچید،خبر عروسی خاله سوسکه.این خبر حیوانات را به فکر خریدن کفش و لباس نو انداخت.همه دلشان می خواست با کفش و لباس نو در جشن عروسی شرکت کنند.باباکفشدوزک اسم حیواناتی را که کفش می خواستند نوشت و به مامان کفشدوزک داد تا برایشان کفش بدوزد. مامان کفشدوزک چندین روز پشت سر هم کارکرد.آنقدر دوخت تا خسته شد اما برای تمام حیواناتی که کفش سفارش داده بودند،کفش دوخت.بابا کفشدوزک تمام کفش ها را به حیوانات داد.آنها خوشحال شدند و از او و مامان کفشدوزک تشکر کردند.در جنگل سبز رسم بر این بود که هرکس برای دیگران کاری انجام می داد،آنها هم در مقابل برایش کاری انجام می دادند؛مثلاً برایشان خوراکی می آوردند.حیوانات جنگل آنقدر خوراکی برای بابا و مامان کفشدوزک آوردند که انبارشان پرشد.آنها از این موضوع خوشحال بودند ولی مامان کفشدوزک آن قدر کار کرده بود که خسته و بیمارشد و در رختخواب خوابید.خال خالی و بابا کفشدوزک هم مواظبش بودند تا حالش خوب شود.
سه روز بیشتر به عروسی خاله سوسکه نمانده بود که آقا و خانم هزارپا به سراغ مامان کفشدوزک آمدند و از او خواستند برایشان کفش بدوزد تا بتوانند با کفش نو در جشن عروسی خاله سوسکه شرکت کنند، اما وقتی دیدند او در رختخواب خوابیده و حالش خوب نیست،ناراحت شدند و رفتند.
فردای آن روز وقتی مامان و بابا کفشدوزک از خواب بیدار شدند،دیدند یک عالمه کفش اندازه ی پای هزارپاها توی کارگاه کنارهم چیده شده است.آنها با تعجب به کفشها نگاه می کردند و نمی دانستند چه کسی آن همه کفش را دوخته است.اما وقتی در گوشه ی کارگاه خال خالی را دیدند که لنگه کفشی در دست دارد و خوابش برده است،فهمیدند کسی که کفش ها را دوخته،خال خالی بوده که تمام شب بیدار مانده و برای خانم و آقای هزارپا کفش دوخته است.آقای کفشدوزک خال خالی را بغل کرد و او را توی تختش گذاشت تا راحت بخوابد.مامان کفشدوزک هم استراحت کرد تا بلکه حالش زودتر خوب شود.باباکفشدوزک به خانه ی هزارپاها رفت و کفش های آماده شده را به آنها داد.هزارپاها خیلی خوشحال شدند و به بابا کفشدوزک مقداری داروی گیاهی دادند تا به مامان کفشدوزک بدهد .باباکفشدوزک داروها را به مامان کفشدوزک داد.حال مامان کفشدوزک خیلی زود خوب شد و توانست همراه خال خالی و باباکفشدوزک در جشن عروسی خاله سوسکه شرکت کند.روزجشن عروسی،تمام حیوانات کفشهای نو پوشیده بودند و می رقصیدند.هزارپاها که فهمیده بودند کفشهای آنها را خال خالی دوخته،کفشهایشان را به دوستانشان نشان می دادند و می گفتند:« ببینید خال خالی کوچولو چقدر هنرمنده!این کفش ها را خال خالی دوخته.ببینید چقدر قشنگ دوخته،دستش دردنکنه،حالا مامان کفشدوزک یه همکار خوب و زرنگ داره و می تونه برای همه کفش بدوزه.»مامان کفشدوزک و بابا کفشدوزک هم خوشحال بودند و به پسرشان افتخار می کردند.
آن روز حیوانات جنگل سبز به افتخار خال خالی و پدر و مادرش دست زدند و هورا کشیدند و از آنها تشکر کردند.خاله سوسکه هم دسته گل قشنگی را که توی دستش گرفته بود به خال خالی کوچولو هدیه کرد.
دعای کودک ایرانی
“در قلب ها”
به مادر گفتم
این خدایی که
تو گفتی باید همه جا باشد
پس چرا در خانه ی ما نیست؟
مگر نگفتی او از همه مهربان تر است و
همه جا با ماست
پس چرا من حتی او را
در خواب هم نمی بینم؟
پس چرا هر شب
هر چقدر هم که دعا می خوانم
جوابم را نمیدهد؟
من که میبینم تو همیشه داری او را دعا میکنی
پس خودش کجاست؟
مادر با مهربانی گفت:
میدانی
او رنگ گلهاست
بهار و باغ وغنچه ها
نشانه ی لطف اوست
توی سادگی در مهربانی
در آفتاب گرم و سرخ هم میشود خدا را دید
ولی جای او فقط توی قلب ماهاست
توی هر کار خودت را بسپار به خدا
و یادت باشد هیچوقت هیچکس را
با هیچ کاری نرنجانی…
صبا جون یادمون باشه هیچوقت و درهیچ کجا خدا تنهامون نمیذاره . نیوشا