یادمان باشد که زیبایی های کوچک را دوست بداریم حتی اگر در میان زشتی های بزرگ باشند
یادمان باشد که دیگران را دوست بداریم آن گونه که هستند ، نه آن گونه که می خواهیم باشند
یادمان باشد که هرگز خود را از دریچه نگاه دیگران ننگریم
که ما اگر خود با خویشتن آشتی نکنیم هیچ شخصی نمی تواند ما را با خود آشتی دهد
یادمان باشد که خودمان با خودمان مهربان باشیم
چرا که شخصی که با خود مهربان نیست نمی تواند با دیگران مهربان باشد
عمری با حسرت و انده زیستن نه برای خود فایده ای دارد و نه برای دیگران
باید اوج گرفت تا بتوان آن چه را که آموخته ایم با دیگران نیز قسمت کنیم
لحظات از آن توست؛ آبی، سبز، سرخ، سیاه، سفید
رنگهایی را که بایسته است بر آنها بزن
روزهایتان رنگارنگ
سال ۱۳۹۲ مبارک
در این لحظات عزیز کودکان بیمار و صبای عزیز ما را از دعای خیرتان برای شفای زودتر فراموش ننمائید
سلام سلام سلام
ببخشید خیلی وقته که نتونستم واست نامه بنویسم واقعا ببخشید صباجون دلم واست تنگ شده بخاطره امتحاناتم واقعا درگیر درسها بودم بهرحال بازهم میگم ببخشید . حالت چطوره دوست خوبم دوست مهربونم چه کارها میکنی صباجون میدونی داریم به عید نزدیک میشیم میدونم که چقدر الان خوشحالی اما اینو بدون که خوشحالی ماها روزیه که بتونیم درکنار همدیگه و با هم باشیم . از مامان همیشه جویای حالت هستم پیش خودم گفتم حتما صبا از دستم خیلی ناراحت شده که نتونستم واسش نامه بنویسم ولی بخدا من همیشه به یادت هستم خیلی دلم میخواهد که دوباره از نزدیک همدیگرو ببینیم یادته وقتی اومدی تهران اومدم پیشت چقدر خوش گذشت امیدوارم دوباره باز هم در کنار هم باشیم . از راه دور میبوسمت از خدای مهربون میخواهم که هرچه زودتر کمکت کنه تا بتونی رو پاهای خودت بایستی با دستهای کوچیکت به دوستات زنگ بزنی با چشمهای قشنگت به اونها بگی که دوستشون داری به مامان وبابا بگی که چقدر دوستشون داری و از خدا بخواهی که همیشه اونها در کنارت بمونند به امید دیدار
دوست کوچک شما نیوشا یکشنبه ۲۱/۱۲/۹۰ ساعت ۱۵/۱۴
صباجون یادت باشه که ماهی قرمز کوچولوی توی تنگ شب عید منتظره تا صدای قشنگتو بشنوه که داری بهش میگی سلام ماهی کوچولو منو میشناسی من صبا هستم من تورو خیلی دوست دارم تو هم منو دوست داری که مطمئن هستم اون جواب میده بله صبای مهربون من خیلی خوشحالم که تو حالت خوب شده و از خوشحالی شروع میکنه به بالا پریدن توی آب منتظرت هستم
سلام به دوست خوبم صبای عزیز حالت چطوره ببخشید که خیلی وقته نتونستم واست نامه بنویسم آخه امتحاناتم شروع شده بود مشغول خوندن درس بودم ولی بخدا همیشه به یادت هستم هیچوقت فراموشت نمیکنم فقط یک کم سرم بخاطره درسها شلوغ شده بود. بهرحال ببخشید. راستی حالت چطوره صباجون دلم واست تنگ شده از مامان همیشه جویای حالت هستم مامان هم میگه که خدارو شکر داره بهتر میشه من هم از شنیدن این حرفها خیلی خوشحال میشم .امیدوارم هرچه زودتر حالت خوب بشه امیدوارم خودت بتونی به من زنگ بزنی امیدوارم هرچه زودتر بتونی بری مدرسه دوستهای جدید پیدا کنی امیدوارم تو درسات موفق باشی نمرات خوب بگیری بتونی مامان و بابای مهربون خوشحال کنی آخه اونها واسه ماها خیلی زحمت میکشن پس باید با درس خوندنمون جواب زحماتشون بدیم . صباجون از راه دور میبوسمت همچنان منتظرم تا صدای گرم و قشنگتو بشنوم امیدوارم دیگه تا پایان سال که چیزی هم بهش نمونده حالت خوب بشه و بتونی به من زنگ بزنی و بگی نیوشا منم صبا از شیراز تماس میگیرم . دارم تجسم میکنم که چقدر اون روز دیدنیه چقدر دوستات خوشحال میشن و از همه مهمتر مامان وبابا من شب وروز واست دعا میکنم و از خدای مهربون میخواهم که هرچه زودتر حالت خوب بشه و بتونی به مدرسه بری الهی آمین
دوست کوچک شما نیوشا
یکشنبه ۲۳/۱۱/۹۰
۱۲feb 2012
منتظرت هستم
زندگی یک چمدان است که می آوریش
بار و بندیل سبک می کنی و می بریش
خودکشی،مرگ قشنگی که به آن دل بستم
دسته کم هر دو سه شب سیر به فکرش هستم
گاه و بیگاه پُر از پنجره های خطرم
به سَرم می زند این مرتبه حتما بپرم
قبل رفتن بگذار از تهِ دل آه شوم
طوری از ریشه بکش ارّه که کوتاه شوم
سلام به همه دوستان عزیز
امروز صبا جهت ادامه درمان و همچنین شرکت در جلسه کمسیون پزشکی به تهران منتقل گردید
برای بهبودش دعا کنید
سلام به دوست مهربونم صبا خیلی دلم واست تنگ شده ببخشید که کمی دیر به دیر نامه میفرستم امسال یک کمی درسهام سنگین شده بخاطر همینه که از ساعتی که از مدرسه میام مشغول میشم . خیلی دلم واست تنگ شده از مامان همیشه جویای حالت هستم خیلی مراقب خودت باش آخه هوا بدجوری سردشده فکرکنم شیراز هم هوا سردشده باشه اینجا که خیلی سرده ایکاش میتونستیم تو یک روز هوای برفی با هم یه آدم برفی بزرگ درست کنیم از خدای مهربون خواستم که هرچه زودتر کاری کنه تا حالت خوب بشه اونوفت با هم بتونیم اون آدم برفی بزرگه رو درست کنیم . راستی کیمیا هم واست سلام میرسونه اونهم همیشه از حالت میپرسه خلاصه همه منتظرن تا دوست خوبم زودتر خوب بشی و بتونیم درکنار همدیگه باشیم .
خیلی مزاحمت نمیشم از راه دور صورت قشنگتو میبوسم و امیدوارم هرچه زودتر ببینمت
به امید دیدار
دوست کوچک شما نیوشا
یکشنبه ۶/٩/٩٠
٢٧ نوامبر ٢٠١١
راستی صباجون محرم از راه رسیده من با کیمیا قرار گذاشتیم تو این شبهای محرم هرشب واست دعا کنیم و از امام حسین علیه السلام بخواهیم که کاری کنه تو حالت خوب بشه ما مطمئن هستیم که اون این کار رو میکنه میدونی چرا؟ آخه امام حسین یه دختر کوچولو داشته که خیلی هم اونو دوست داشته بخاطر همین وقتی کسی چیزی ازش میخواهد و اسم رقیه رو میبره و امام حسین به اون قسم میده مطمئن باش که شفای توروهم میده
از نگاهی پر ز معنای حیات
دختری خیره به دیوار اطاق
از تمام داستان زندگی
کودکی و بازی ودل دادگی
اینچنین شد عاقبت تقدیر او
بر دلم زخمی شده هر درد او
چهره معصوم او در ذهن من
میزند آتش به جان و روح من
دوست دارم تا کنم جانم فدا
تا شود او از غم دنیا جدا
میشود آیا که روزی پا شوی؟
همنفس با نغمه صحرا شوی؟
میشود چون گل به رویم وا شوی؟
هم سخن با من و یک دنیا شوی؟
باز گویی شرح مظلومیتت
شرح درد و رنج و معصومیتت
ماهمه دلهایمان رنجیده است
رنجش ما را خدایم دیده است
با دلی آکنده از غم هر زمان
میبرم دستم به سوی آسمان
التماسش میکنم تا از کرم…..تو بیایی با سلامت در برم
(تقدیم به صبای عزیز-۱۳آبان ۱۳۹۲-علیرضا معتمدی پور)
http://alirezamotamedipour.webs.com
وقتی صبا را برای عمل به بیمارستان برده بودیم با فرشته کوچولوئی آشنا شدیم بنام میترا با وجودی که از داشتن پدر محروم بود ولی مادرش با تمام وجود و ایثار از او مراقبت مینماید این طفل معصوم را از دعای خیر فراموش نکنید و اگر مایل به حمایت از این مادر تنها و فرزندش بودید برایم پیام بگذارید تا ارتباط شما را با این خانواده انجام دهم
سلام به دوستان عزیز امروز در خبرها گفته شد که پرفسور سمیعی در ایران هستند از شما عزیزان درخواست دارم افرادی که میتوانن با ایشان ارتباطی برقرار کنند مشکل صبا را جهت گرفتن یک وقت برای معاینه مطرح نمایند تا صبا را از شیراز به تهران انتقال دهیم شماره تماس بنده: ۰۹۱۷۸۸۷۹۱۹۹
سلام به دوست خوبم صبای عزیز حالت چطوره از دیدنت خیلی خوشحال شدم اصلا فکرشو نمیکردم که روز تولدت بتونم ببینمت . روزیکه اومدم هتل دیدنت واقعا برام جالب بود تمام خاطره اون روز را واسه کیمیا تعریف کردم کیمیا هم خیلی خوشحال شد از اینکه من بهش گفتم که خیلی بهتر از گذشته شده بودی . اون همش از من میپرسید نیوشا فکر میکنی کی حالش خوب بشه کی میتونیم بریم پیشش سه نفری با هم یه جشن تولد حسابی بگیریم . خلاصه روز خیلی خوبی بود خیلی بهم خوش گذشت ازاینکه در کنارت بودم احساس خوبی داشتم بخصوص وقتی که راجع به تو با مامان وبابا صحبت میکردم و مامان مدام میگفت که وضعیت صبا به نسبت گذشته خیلی بهتر شده . بهرحال خیلی مزاحمت نمیشم فقط خواستم بگم که خوشحالم از اینکه امسال تونستم تو زمان تولدت در کنارت باشم حالا هم از خدای مهربون میخواهم که سال اینده تولدتو رو با کیمیا و سه نفری با همدیگه جشن بگیریم . الهی آمین
دوست کوچک شما نیوشا