امروز ۴ اذر ۱۳۹۱شانت مغزی صبا درست کار نمی کند و دچار عفونت شده و هرچه سریعتر باید عمل شود
برایش دعا کنید
سلام دوستان امروز در کمال تعجب دیدم که دوستی بنام مهدی این نظر را برایم گذاشته که خواستم شما هم آن را بخوانید و در جواب ایشان باید بگویم عامر به معروف عزیز من تا همین سال پیش هم در کار توزیع قطعات یدکی خودرو فعالیت داشتم ولی به دلیل اینکه همان مانده سرمایه ای را که از دوستان قرض نموده بودم مجبور شدم برای صبا خرج کنم از سر اجبار مشغول به کار دی جی …معامله و واسطه گری قطعات خودرو شده ام و به همت برادر بزرگوارم آقای رضائی مسافرکشی بر روی خودرو مینمایم تا هزینه نگهداری صبا که در ماه نزدیک به یک و نیم میلیون تومان است و خرج منزل و اجاره خانه و غیره ……….را فراهم کنم و در ضمن مساعدت برخی از دوستان نیز یاریمان است حال بهتراست شما به عقاید خود بپردازید و دقت بیشتری در کسب روزی خودتان نمائید به خدا از دست افرادی مثال شما که در این موقعیت هم دست از موعظه بر نمیدارید حالم به هم میخورد به خدا که کسب و کار من از نانی که تو به دست میاوری حلال تر است……………………………کامنت این دوست واعظ و عامر به معروف در زیر برای مطالعه شما عزیزان قضاوت با خودتان
بسمه تعالی
با عرض سلام خدمت پدر صبا،
بنده شنیده ام که شغل شما دی.جی. است.
اگر اینطوره و منظور از آن اجرای موسیقی زنده در مجالس عروسی است،میخواستم خدمتتان عرض کنم که به خودی خود نواختن موسیقی مطرب حرام است، چه رسد به اینکه در مجالس مختلط و حرام موجب مجلس گرمی و رقص و حرام دیگری گردد.
بنابراین این شغل شما درآمدش حرام اندر حرام اندر حرام است و بر اساس حدیث امام معصوم(ع) که می فرمایند:”درآمد حرام(اثرش) در فرزندان آشکار می شود” شاید اتفاقات پیش آمده برای صبا مشمول این حدیث بوده باشد. بنابراین تغییر شغل به شغلی با درآمد حلال اگر مصلحت باشد، شاید در بهبود صبا تأثیرگذار باشد.
نمی دانم این جمله چقدر شامل حال شما میشه،اما در مورد بنده که بسیار صادقه:”بسیاری از ما فکر میکنیم چون گرفتاریم از خدا دوریم. اما حقیقت این است که چون از خدا دوریم گرفتاریم”
قصد بنده خیرخواهی است و اگر شغل شما این نیست، بنده قصد جسارت نداشتم و عذرخواهی میکنم.
والسلام علی من اتبع الهدی
سلام به صبای مهربون حالت چطوره دلم برات تنگ شده بود به خودم گفتم دوباره واست نامه بنویسم آخه چیزی به بازشدن مدرسه ها نمونده میترسم که وقت نکنم واست تند تند نامه بزارم . تو هم باید یه قول به من بدی که سال آینده همین موقع مشغول خرید مدرسه باشی دیگه باید هرجوری شده از سرجات بلند شی دیگه باید تنبلی رو کنار بذاری . صبای عزیز من وقتی تو چشات نگاه میکردم فهمیدم که چقدر دوست داری از سرجات بلند شی و بتونی با دوستات بازی کنی بخاطر همین هم هر روز دارم واست دعا میکنم که هرچه زودتر بتونی پس از تو خواهش میکنم که سعی خودتو بکن تا انشاء اله سال آینده همین موقع بتونی کارهای مربوط به مدرسه خودتو انجام داده باشی من با کیمیا قرار گذاشتیم سال آینده یک کیف مدرسه خیلی خوشگل واست بگیریم و بفرستیم شیراز آخه ما خیلی دوست داریم که تو به مدرسه بری . به کیمیا گفتم تجسم کن صبا کیف کوله رو انداخته پشتش داره میره مدرسه مامان وباباش هم حتما دارن ازش فیلم میگرن راستی خود تو هم تجسم کن چقدر بهت میاد . پس سعی خودتو بکن یک کم دیگه سعی کنی همه سختی ها تموم میشه ما همه منتظریم . بخصوص نیوشا و کیمیا .خواهش میکنم که دیگه بیشتر از این منتظرمون نذار
به امید دیدار خیلی زود
به امید درکنار هم بودن خیلی زود من و تو و کیمیا
به امید همه اون روزهایی که امیدوارم هرچه زودتر برسه
خدا نگهدار دوست شما نیوشا
چهارشنبه ساعت ١۴
٢٣/۶/٩٠
۱۴sep2011
سلام به دوست خوبم صبای عزیز حالت چطوره از دیدنت خیلی خوشحال شدم اصلا فکرشو نمیکردم که روز تولدت بتونم ببینمت . روزیکه اومدم هتل دیدنت واقعا برام جالب بود تمام خاطره اون روز را واسه کیمیا تعریف کردم کیمیا هم خیلی خوشحال شد از اینکه من بهش گفتم که خیلی بهتر از گذشته شده بودی . اون همش از من میپرسید نیوشا فکر میکنی کی حالش خوب بشه کی میتونیم بریم پیشش سه نفری با هم یه جشن تولد حسابی بگیریم . خلاصه روز خیلی خوبی بود خیلی بهم خوش گذشت ازاینکه در کنارت بودم احساس خوبی داشتم بخصوص وقتی که راجع به تو با مامان وبابا صحبت میکردم و مامان مدام میگفت که وضعیت صبا به نسبت گذشته خیلی بهتر شده . بهرحال خیلی مزاحمت نمیشم فقط خواستم بگم که خوشحالم از اینکه امسال تونستم تو زمان تولدت در کنارت باشم حالا هم از خدای مهربون میخواهم که سال اینده تولدتو رو با کیمیا و سه نفری با همدیگه جشن بگیریم . الهی آمین
دوست کوچک شما نیوشا
شنبه ١٩/۶/٩٠ ساعت ٣۵/١٠
١٠sep2011
به امید دیدار دوباره
دوستان عزیز
فردا صبح دوشنبه۱۴/۶/۱۳۹۰ صبا را جهت ادامه درمان و انجام معاینات دوره ای توسط آقای دکتر جوادزاده به تهران انتقال میدهیم
سلام به صبای عزیزو مهربون دوست خوبم تولدت مبارک تولد ٩ سالگی دوست خوبم مبارک خیلی خوشحال شدم وقتی که امروز خبر تولدت شنیدم فقط از خدا خواستم که تولد سال آینده ات تو شیراز من با کیمیا کنارت باشیم و با همدیگه سه نفری شمع های کیک تولدت خاموش کنیم وای فکرش بکن چقدر خوش میگذره سه نفری کنار همدیگه فکر کن یه کیک خوشگل با ١٠ تا شمع رنگارنگ ما هم شروع می کنیم به خوندن شعر تولدت مبارک ای خدای مهربون یعنی میشه سال آینده من به همراه کیمیا در کنار صبای مهربون باشیم و یه جشن تولد حسابی برگزار کنیم الان که دارم این نامه رو واست می نویسم ظهر شده موقع اذان ظهره از خدا میخواهم که به حق همین اذان هرچه زودتر حالت خوب بشه تا بتونی خودت شمع های کیک تولدتو خاموش کنی خودت کیک تولدتو ببری ما همه مننتظره اون روز هستیم . صبای مهربون توی چند روز آینده یک هدیه ناقابل هم واست میفرستم امیدوارم که خوشت بیاد ناقابله از یک دوست اون هم از راه دو اگه قابل بدونی . امیدوارم امروز مامان وبابای مهربون از تولد دختر خوشگلشون خوشحال باشن که مطمئن هم هستم همینطوره . حتما برام بنویس که چقدر امروز بهت خوش گذشته اونم در کنار مامان وبابا . حتما مامان خیلی از یک همچین روزی خوشحال که خدای مهربون یک دختر مهربون و خوشگلی مثل صبا رو به اونها داده . راستی اگه تونستی عوض من هم کیک بخور البته خیلی نه چون تپلی میشی اونوقت مجبوری مثل من رژیم بگیری آخه همه به من میگن که تابستونها من خیلی تپلی میشم . خیلی خیلی دلم واست تنگ شده از راه دور اون لپ های خوشگلتو میبوسم باز هم میگم تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک
منتظره تولد بعدی تو دوست خوبم در سال آینده به اتفاق کیمیا و در کنار همدیگه و یک عکس یادگاری با هم که وقتی بزرگ شدیم با دیدن اون عکس تمام خاطرات دوران بچگیمون زنده بشه
خوش بگذره در کنار مامان وبابای مهربون که همیشه همیشه همیشه به فکر دختر گلشون هستند.
دوست کوچکت نیوشا
یکشنبه ١٣/۶/١٣٩٠ ساعت ١٣ به امید دیدار خیلی زود
متاسفانه باز ۲ روز است که صبا دچار تب میشود و تحت درمان دکتر سلامیان قرار دارد
خدایا ۲ روز دیگر تولد صبا است خودت نظری کن و بهبودش را به ما و او هدیه کن
سلام
ممنونم از همه شما
ممنونم از آن یگانه
شکرانه اش سجده شکر میباشد
خدایا ممنونم ما به همین لبخند های صبا دلخوشیم
ممنونم………………
تب صبا کنترل شده……………..
صبا تا ۲ ساعت دیگه به اتاق عمل منتقل میشود دعا کنید
سلام به همگی دوستان عزیز
فردا صبح ۱۰/۵/۱۳۹۱ صبا برای بار ۲۳ تحت عمل جراحی قرار میگیرد
برایش دعا کنید
دلم تو حسرت نگات دوباره پر شد از تبت
دلم به سمت ماه تودوباره ردشد از شبت
تواین سکوت بی نفس تمام فکرمن توئی
تو سجده و نماز من همیشه ذکرمن توئی
دوباره بغض بی کسی هوای چشممو گرفت
غم شب نبودنت تمام جسممو گرفت
چشام همیشه چشم برات به قلب جاده خیره بود
توانتظار دیدنت روزای من چه تیره بود
دوباره بغض بی کسی هوای چشممو گرفت
غم شب نبودنت تمام جسممو گرفت
سلام به دوست خوبم صبای عزیز حالت چطوره امیدوارم هرچه زودتر خبرهای خوشی از خوب شدنت بشنوم . ببخشید که نتونستم زودتر واست نامه بنویسم امتحاناتم شروع شده این هفته هفته آخره مدرسه است تعطیل میشیم فعلا دارم امتحانات شفاهی رو میدم تا هفته آینده که کتبی ها شروع میشه خیلی واسم دعا کن که تو امتحاناتم موفق بشم البته مطمئن هستم که تو این کارو میکنی من هم به همراه تمامی دوستام تو مدرسه بخصوص زمانهایی که نماز میخونیم منظورم ظهرها تو مدرسه است همه واست دعا میکنیم ماهم منتظریم که تو هم هرچه زودتر بتونی بری مدرسه . من به همراه همه دوستام تو مدرسه مطمئن هستیم که خدای مهربون به تو کمک میکنه تا حالت هرچه زودتر خوب بشه آخه تو خیلی مهربونی از صورت قشنگت مهربونی مشخصه من هر روز از مامان حالتو میپرسم مامان هم به من میگه که یه موقع یادت نره که واسه صبای عزیز دعا کنی آخه مامان میگه که خداوند دعای بچه ها رو سریعتر اجابت میکنه چون قلبهاشون خیلی پاکه من هم بخاطره همین مسئله با دوستام واست دعا میکنیم که هرچه زودتر بتونی از سرجات بلند شی و بتونی دل مامان وبابای مهربونت شاد کنی .آخه اونها خیلی منتظرن که صدای قشنگتو یکبار دیگه بشنون
ببخشید زیاد حرف زدم امیدوارم حوصله ات سر نبرده باشم . انشاء اله بعد از امتحانات دوباره مزاحمت میشم واست نامه مینویسم تو هم واسم دعا کن
خیلی خیلی مراقب خودت باش یه موقع سرما نخوری
از راه دور صورت قشنگتو میبوسم
دوست کوچک شما نیوشا