"

بغض بی کسی (دانلود کنید)

احساس من, زمزمه های تنهائی درج نظر

boghze bi kasi

دلم تو حسرت نگات دوباره پر شد از تبت   

 

                                                  دلم به سمت ماه تودوباره ردشد از شبت

 

تواین سکوت بی نفس تمام  فکرمن توئی

 

                                                  تو سجده و نماز من همیشه ذکرمن توئی

 

دوباره بغض بی کسی هوای چشممو گرفت

 

                                                   غم شب نبودنت تمام جسممو گرفت

 

چشام همیشه چشم برات به قلب جاده خیره بود

 

                                                     توانتظار دیدنت روزای من چه تیره  بود

 

دوباره بغض بی کسی هوای چشممو گرفت

 

                                                      غم شب نبودنت تمام جسممو گرفت

 

 

 




۲۶ پاسخ ها به “بغض بی کسی (دانلود کنید)”

  1. هادی گفته:

    سلام به طور اتفاقی این وبلاگو پیدا کردم. امیدوارم خدا تو وضعیت صبا خانم بهبودی ایجاد کنه و ایشالا که این طور میشه. قدرت تو دستان خداست و به خواست خدا ایشالا همه چیز درست میشه. ان مع العسر یسرا با هر سختی البته اسانی هستش. دعا میکنم. کاش میتونستم از این بیشتر کمک کنم.

  2. baran گفته:

    سلام صبا
    سلام مامان صبا
    نمیدونم چی شد که امشب اومدم تو وبلاگت
    نمیتونم جلو اشکام بگیرم
    صبا خیلی خوشگله
    همه راحت اشتباه میکنن
    راحتم میگنن مهم نیس
    اونروز یه خانوم رو خیلی راحت اورژانسی سزارین کردن و مربیمون که جلو چشمون بخاطر tv کردن خانومه ساکش رو پاره کرد
    فقط گف هییییییییییس
    اورژانسی آمادش کنین
    حالم بهم خورد
    دنیا خیلی بده
    خدا کنه صبا خوب شه
    نمی دونم چی میگم اما خیلی دلم گرفته

  3. فرشته سیاهپوش گفته:

    سلام
    من پارسال اومدم به وبلاگتون
    و نوشته بودم حال مادرم خوب نیست…
    حالا میگم مادرم ………………………شد و فوت کرد
    بعد از ۵ سال مقابله با سرطان…
    آه قلبم درد میگیره
    صبا چطوره ؟چرا مطلب جدیدی نگذاشتید”؟
    امیدوارم حالش خوب باشه و سلامتیش رو بدست آورده باشه

  4. من گفته:

    سلام
    چرا ما رو مطلع نمی کنین از وضعیت صبای عزیز؟
    من هنوز مشتاقانه میام به امید دیدن بهتر شدن وضعیت صبا سایتتونو چک میکنم ولی شما هیچ خبر جدیدی نمیذارین. راستی دفعه ی پیش که اومدم آخرین مطلب راجع به (اگه درست یادم باشه)۲۲ امین عمل صبا بود که انجام شده بود، ولی الان پست پایین خیلی قدیمی تره از اون! اون حذف شد؟ چی شد؟ حال صبا چطوره؟
    ماکه کاری از دستمون برنمی آد به جز دعا، هنوز داریم دعامونو ادامه میدیم، من دعام چهل روزیه، مطمئنم قبل از تموم شدن چهل روزش حتما یه خبر خوب از صبا میشنوم. صبا حتما خوب میشه و به آغوش شما برمیگرده با تمام احساس و درکش و میفهمه شما چقدر براش زحمت کشیدین…
    یا قاضی الحاجات ….

  5. شبنم گفته:

    سلام
    اگه میشه ما رو از مپحال صبا بیخبر نذارید

  6. یک خواهر گفته:

    سلام مامان و بابای محترم صبا
    امیدوارم حالتان بهتر باشه.من همین امروز از طریق فیسبوک از داستان شما مطلع شدم و به اینجا اومدم و نوشته هاتون رو خوندم و عکسای صبا جون خوشگل رو دیدم.خیلی خیلی خیلی ناراحت شدم و گریم گرفت.من از بیمارستان ها و پزشکای ایران متنفرم.تک تک حرفاتون رو با تمام وجود درک میکنم.میدونید چند نفر از فامیل و دوستان ما به خاطر بی مبالاتی و بی سوادی و بی مسئولیتی این پزشکها و کادر بیمارستان جونشونو از دست دادن؟!فقط برای نمونه:دایی پدر من به خاطر اینکه با شکم پر به اتاق عمل بردنش دیگه به هوش نیامد و فوت کرد.در حالیکه شصت و چندی سال بیشتر نداشت و عمل،عمل ساده ای بود.پسر عمه پدرم که خودش پزشک بود به خاطر تزریق سرم قندی فوت کرد،یعنی اون پزشک یا هرکی زحمت مطالعه پرونده بیمار رو هم به خودش نداده بود!
    و در آخر برادر عزیز خودم که سال هشتاد و نه،از یک شکستگی پا،در عرض چند روز جونشو از دست داد و داغش به دل ما موند.برادرم ۲۲سال بیشتر نداشت.
    مامان و بابای صبا،نوشته هاتون رو که راجع به روزهای بیمارستان بود میخوندم،تمام خاطره های خودم و خانوادم میومد جلو چشمم.دقیقا وضعیت بیمارستان ها همینه،به خصوص دولتی ها.برخورد بد و زننده پرسنل،اهمیت ندادناشون،اینکه تو اون حال و اوضاع یکسره ما رو میفرستادن اینور و اونور دنبال دارو و خون و …!یعنی حتی واسه خون هم من باید میرفتم قسمت خون همون بیمارستان و میگفتم خون بدید،اونا هم میگفتن بگو بهشون نداریم،دوباره این طرف میگفت وا یعنی چی نداریم دوباره برو و میرفتم و وضع باز همین!!!یعنی کاری که خودشون میتونستن با یک تلفن داخلی انجام بدن مبنداختن گردن ما.می فهمم کاملا که چی کشیدین شما اون روزها،ما هم دقیقا زمانی این کارمون به بیمارستان افتاد که چند روز تعطیلی بود و هیچ پزشکی تو تهران پیدا نمیشد!خدا میدونه چندتا بیمارستان خصوصی و دولتی رو زیر پا گذاشتیم تا متخصص پیدا کنیم و بیاریم بالای سر برادرم،اما هیچکس تبود هیچکس!آخه کی باورش میشه؟!همه جا یه رزیدنت مونده بود و ۳۰۰-۴۰۰تا بیمار که باید یه نفره بهشون سر میزد!!!فقط بلدند خانواده بیمار رو از اتاق بیرون کنند تا نبینن که چه بلایی سر بیمار میارن.یادم که میفته دلم میخواد فقط داااد بزنم.ما هم شکایت کردیم و تو کمیسیون طبق معمول گفتن که نه هیچ قصوری صورت نگرفته!!!البته چیزی غیر از این هم انتظار نداشتیم،گرچه که دوستان مادر خودم که پزشک بودن پرونده رو دیده بودن و گفتن که باید آمپول برای رقیق کردن خون میزدن تا آمبولی نشه،اما نزدن! اما همون دوستامون گفتند که متاسفانه کمیسیون تا جایی که بتونن از پزشک ها دفاع میکنه چون هم صنف خودشونن.مادر من موقع بیرون اومدن از جلسه فقط چند جمله گفت،گفت: اگر واقعا قصوری نبوده که هیچ،اما اگر بوده و شما نادیدش گرفتید،فقط به وجدان خودتون واگذارش میکنم،همین.
    اما شما به تلاشتون ادامه بدید و ناامید نشید،چون بودند کسانی که تونستن حرفشون رو ثابت کنند.
    واقعا معذرت میخوام که این همه حرف زدم و سرتون رو درد آوردم.من بیشتر از یکسال و نیمه که راجع به این موضوع دیگه با کسی حرف نزدم.درواقع چند وقت بعد جلسه کمیسیون دیگه هیچ کس از خانوادمون از این موضوع حرف نزد چون فقط و فقط قلبمون به درد میاد و خونمون به جوش میاد از یادآوریش،گرچه که هیچ وقت خاطره تلخ روزهای بیمارستان از یادمون پاک نمیشه.اما آدم وقتی هم درد پیدا میکنه دلش میخواد درد خودشو بگه و از طرفی میخواستم که همدردی هم کرده باشم و بگم بهتون که تنها نیستید و من و خیلیای دیگه که کارشون به این بیمارستان های لعنتی افتاده همه حرفاتون رو میفهمه و باور میکنه.اونها واقعا خیلی بی شرم اند که نه تنها قصور خودشون رو نمیپذیرندو غرامت نمیدن بلکه شما رو متهم هم میکنند،واقعا که خیلی کثیف اند.
    برادر من هم اگر زنده میموند دیگه از نظر مغزی سالم نبود،چون توی همون پروسه اورژانس و آی سی یو،چند باری جلو خودمون اکسیژن بهش نرسید و دستگاه بوق میزد و اونا فقط دستگاه رو سایلنت میکردن.آخه اینا رو به کی بگیــــم؟!واقعا از ته قلبم امیدوارم که آه ما اونا رو بگیره و خودشون این درد ها رو بکشن!
    عزیزان من فقط براتون آرزوی صبر و سلامتی و توانایی برای ادامه راهتون دارم و امیدوارم صبای نازنین هم دوباره حالش خوب بشه تا شادی رو به خونتون برگردونه.
    امیدوارم که با این اطلاع رسانی خوبی که شده مردم خوب و با وجدانی که میتونن،برای هزینه ها کمکتون کنند.ما هم یک کانون کوچکی داریم که درش کارهایی برای بچه ها و خانواده هاشون انجام میدیم.این مطالب رو به اعضامون نشون میدم تا اگر شد ما هم حتما کمکی کنیم.ایمیلم رو براتون گذاشتم،میتونید با من در تماس باشید و اگر خواستید به تهران بیایید و مشکلی داشتید میتونید رو کانون ما حساب کنید.
    باز هم پیگیر حال صبای عزیزم هستم.
    از دور میبوسمتون.

  7. فریدون گفته:

    سلام
    من خودم برادرم مریضه و درگیر درمانش هستیم و تنها امیدمون به خدا هست
    به یاری خدا ایمان داشته باشید و به خدا امیدوار باشید
    برای دختر کوچولوتون آرزوی سلامت میکنم

  8. marziye salmanipuor گفته:

    man khodam dokhtare 2sale daram .alan ke aksaye sabaroo didan az bas gerye kardam kibordoo dorost nemibinam,faghat mitonam to in vaghte azon .az tahe delam arezooye salamtish va.vaseye pedaro madaresh sabro taghat khastar basham bedonan ma ham dar ghamesho shrikim

  9. سحر گفته:

    خدای بزرگ خودت کمک کن.دلهای غمگین این پدر و مادر زخم خورده رو شاد کن.صبا جان تو خوب می شی عزیزم..

  10. سارا گفته:

    سلام. از ته دلم برای صبای عزیزم دعا می کنم.

  11. آوا گفته:

    سلام.میدونم شرایط شما سخته ولی به رضای خدا راضی باشید و برای کارش چرا نگید.نشنیده اید که میگن هر که در این بزم مقرب تر است جام بلا بیسشترش می دهند.
    در برابر مشیت الهی صبورتر باشید،خدا پاداش بزرگی را به شما خواهد داد

  12. آوا گفته:

    سلام.میدونم شرایط شما سخته ولی به رضای خدا راضی باشید و برای کارش چرا نگید.نشنیده اید که میگن هر که در این بزم مقرب تر است جام بلا بیشترش می دهند.
    در برابر مشیت الهی صبورتر باشید،خدا پاداش بزرگی را به شما خواهد داد

  13. مرصاد گفته:

    بسم الله
    سلام.اگه میشه از وضعیت صبا بهمون اطلاع بدید.نگرانشیم
    اللهم اشف کل مریض
    یا علی ع

  14. بهاره گفته:

    صبایی خاله دلم کلی برات تنگ شده همین روزا میام و می بینمت.
    خدایا به این مامان و بابای خوب صبر و شکیبایی بده و دلشون رو شاد کن.
    دوستتون داریم
    و به یادتون هستیم

  15. سحر گفته:

    سلام
    خیلی وقته میام به امید خبری جدید خوبی از صبا کوچولو
    نگرانیم..
    امیدوارم حالش بهترشده باشه

  16. سفید کمرنگ گفته:

    سلام
    من دو سال پیش اومدم اینجا. داشتم آرشیوم رو چک میکردم دیدمت توی یکی از پست هام سایت شما رو لینک کردم.
    خدا قوت میگم به شما و مادر صبا. دعا ازم برمیاد. دعاتون میکنم
    امیدوارم همین طور محکم بمونید

  17. المیرا گفته:

    امروز روز تولدمه داشتم همین جوری بیخودی میگشتم رسیدم به این سایت نمیدونم چی بگم حتی تصورشم سخته صبر بخوام براتون هیچ دردی رو دوا نمیکنه.
    میگن روز تولدت آرزو کن برآورده میشه من امروز صبا رو آرزو کردم حتما یک حکمتی بوده من از این جا سر در آوردم خدای مهربونم دل باباو مامان صبا رو شاد کن فقط اینو میخوام صبا بیدار شه مامان باباشو صدا کنه

  18. shahram گفته:

    سلام و درود بر شما پدر نمونه و مادر زحمتکش فقط از ته دل واستون دعا کردم و میکنم چون تنها کاری که از دستم بر میاد همینه ……
    خدایا قسمت میدم به بزرگیت و به مهربانیو بخشندگیت سلامتیه این بچرو بهش برگردون دل این پدرو مادرو شاد کن .

  19. i1900sn گفته:

    امیدوارم حالش به زودی رو به بهبود بره ، به امید خدا

  20. سلمان صداقتی گفته:

    سلام واقعــــــا متاثر شدم،بدجوری بغض کردم،خدایا یه نگــــاه کوچیک به این پدر و مادر کن و نجاتشون بده. نمیدونم چطور میشه کمک کرد.من یه خواننده هستم اگه شناخته شده بودم حتما یه کنسرت بزرگ میزاشتم تا با فروش بلیط بشه هزینه ی درمان تو خارج از کشور رو جور کرد.

  21. negin گفته:

    chera az saba khabare jadidi nemizarid???

  22. گلریز گفته:

    امیدوارم صبا به زودی سلامتی اش رو بدست بیاره تا بعد از چند سال یه لبخند واقعی رو لب پدر و مادرش نقش ببنده… آمین

  23. bandeye paste khoda گفته:

    be omide roozi ke saba biad bepare baghaletoon
    az khoda mikham saba joono sahiho salem bemoon bargardoone
    amin

  24. کوثر گفته:

    براش دعامیکنم

  25. سحر هستم گفته:

    بابا و مامان صبا سلام…
    اومدم تولد صبا رو تبریک بگم. یه تبریک کوچولو توی وبم گفتم اما دلم می خواست بیام اینجا. درسته زیاد به سایتش سر نمی زنم، درسته گذاشتن پست تبریک و این کامنت دردی رو دوا نمی کنه… این کارها برای دلِ خودمه که آروم بگیره! صبا خیلی واسم عزیزه!
    هروقت دلم لرزید و چشمام بارونی شد، برای سلامتی اش دعا می کنم!

    صـبا جونم… عزیزم… تولدت مبارک:)

  26. مطهري گفته:

    بی شک شما عزیز خدایید …
    از خدا می خواهم بزودی صبا را به زندگیتان و شادی را به دلتان برگرداند.
    اللهم صل علی محمد و آل محمد

یک پاسخ بنویسید