مهر ۲۵
سلام به دوست خوبم صباجون حالت چطوره خیلی دلم واست تنگ شده . نمیدونم از مشهد برگشتی یا نه امیدوارم که بهت خوش گذشته باشه . صباجون کم کم زمستون داره تموم میشه میدونی که فصل بعدش چیه دیگه ؟ قرارمون اینه که توی بهار وقتی که حالت خوب شد من میام پیشت شیراز البته توهم باید بیائی تهران خونمون خیلی منتظرت هستم . آخ که چقدرخوش میگذره باهم بازی کنیم بخصوص با عروسکای باربی . به بابام هم گفتم هروقت صباجون اومد تهران خونمون یه روز ازصبح تا شب هردومون ببره سرزمین عجایب میدونم خیلی بهمون خوش میگذره . میخواهم دعا کنم که تو هرچه زودترحالت خوب بشه بیایی پیشم بریم سرزمین عجایب .
خیلی دوستت دارم هرشب موقع خواب واست دعامیکنم هرروز هم تومدرسه نمازظهرکه میخونم سرنماز با دوستام واست دعا میکنیم که حالت خوب بشه راستی صباجون میخواهی اسم دوستامو بدونی اونها هم هروز واست دعا میکنند هستی، بهار، پارمیس
دیگه مزاحمت نمیشم دوست کوچک شما نیوشا
آبان ۵ام, ۱۳۸۹ در ۱۰:۵۹ ب.ظ
سلــــــــــــام توروخدا یه خبری بدید