مهر ۲۵
سلام به دوست خوبم به دوست مهربونم به دوستی که هنوزهم منتظره شنیدن صدای قشنگش هستم سلام به صبای مهربون چقدر دلم برات تنگ شده هرروز ازمامانم حالتو میپرسیدم عکسهای قشنگتو دیدم چقدر خوشگل شدی. راستی صباجون چقدر تغییر کردی بزرگتر شدی عکسات خیلی قشنگ بودن صورت قشنگت خیلی نازشده . مامانم وقتی عکسای جدیدتو به من نشون داد خیلی خوشحال شدم که تونستم ببینمت هرچند که ازت دور هستم ولی احساس کردم که اومدم پیشت و داریم باهم حرف میزنیم . راستی صباجون کیمیا هم جویای حالت بود سوال میکرد که خوب شدی یا نه . دوست خوبم من همینطور منتظره شنیدن صدات هستم . مطمئنم که صداتو میشنوم اینو میدونم که اون روز خیلی دور نیست پس توروخدا نیوشارو بیشتر ازاین منتظر نذار هرروز هرشب واست دعا میکنم مامانم هم واست دعا میکنه قرآن میخونه همه ما ازخدای مهربون سلامتی دوباره تو دوست عزیز و مهربونمو میخواهیم
به مامانم گفتم واست دعا کنه دیدم دستاشو بالابرد و گفت ای خدای مهربون ای خدای رحمان وای خدای رحیم ای که برهمه چیز قادری پس کاری بکن تا صبای کوچولو خوب بشه برگرده به همون زمانی که بابا ومامانش با دیدن صبا شکرگزاره خدای مهربون بودن هرچند میدونم که همین الان هم راضی هستند به رضای خدا هرچی اون بخواهد همون خواهد شد وبه حق ….. صبارو برگردون
دوستدار تو نیوشا