مهر ۲۵
سلام امروز پنجشنبه ۸ بهمن ماه ۱۳۸۸ و ساعت ۳۰/۱۰ صبح . امروز وقتی توسایت رفتم نامه نیوشا رو به صبا جون دیدم خیلی خوشحال شدم ازاینکه نیوشا تونسته دوست خوبی مثل صبا پیدا کنه . الان که دارم این مطالب واست مینویسم نیوشا رفته مدرسه منم تومحیط کارم هستم . اینجا هستم ولی تمام فکرم پیش تو دختر خوبمه دارم فکر میکنم میشه تو یکی از همین روزها آقای فروزنده به من و بقیه دوستا زنگ بزنه و بگه صبا جون خوب شده و دیگه تو بستر بیماری نیست . همش به امید اون روز هستم . نیوشا هم منتظره که این خبر بشنوه . راستی صبا جون امروز که نیوشا داشت میرفت مدرسه گفت مامان میخواهم به بچه های کلاسمون بگم که واسه صبا دعا کنن تا زودتر خوب بشه بهش گفتم حتما مادر این کارو بکن چون دعای شما بچه های معصوم که هیچ گناهیو مرتکب نشدید سریع اجابت میشه . نیوشا به من گفته که باید بریم یک عروسک خیلی خوشگل مثل خودت بخریم و واست بفرستیم. فقط به نیوشا بگو که دوست داری موهای عروسکت چه رنگی باشه .دوست داری لباساش مدل پرنسسی باشه فکرکنم خوشت بیاد حتما توهفته آینده واست میفرستیم . دخترخوبم عزیزم شما هم باید یک قول به مامان وبابا بدین قول بدین که هرچه زودتر خوب بشی دیگه عکسات نبینم که تو بستر بیماری باشی آخه من وقتی این عکسارو میبینم یاد روزهای مریضی نیوشا توسال ۸۴ میافتم . وقتی عکسات میبینم بخصوص عکسی که با بلوز سرمه ای داری خیلی شبیه روزهای مریضی نیوشا هستی حس برمیگردم به سال ۸۴ و شرایط روحی خودم و پدر نیوشا و حالا شرایط روحی مامان و بابای مهربونت . پس قول بده که خیلی زود زودتراز اون چیزی که همه فکر میکنند خوب بشی . دوست دارم ایندفعه خودت واسه نیوشا ایمیل بزنی با دستهای کوچیکت واسش نامه بنویسی که میدونم نیوشاهم خیلی منتظرته پس بیشتر ازاین دوستات منتظر نذار. خیلی دوستت داریم
سوره انفال آیه ۹-۸ خداوند مهربان میفرماید هرگاه بندگان من با استغاثه از من چیزی را بخواهند من به آنها میدهم و عطا میکنم آن چیزی را که با استغاثه از درگاه من خواسته اند