مهر ۲۵
سلام به صبای نازنینم . سلام به صبای قشنگترازگل حالت چطوره عزیزم . صباجون دیشب بازهم واست با نیوشا قصه خوندیم قصه قورباغه آوازه خوان یک خط من میخوندم یک خط نیوشا اون خطهائی رو که نیوشا میخوند واسه تو دخترگلم بود من میدونم شما داستان خوندن خیلی دوست داری حتما تو مهد کودکتون هم براتون داستان میخوندن . صبا جون نیوشا همچنان منتظره شماست که جواب نامه هاش بدی مگه قرارنشد ه که با نیوشا باهم یک آدم برفی بزرگ درست کنید پس عجله کن دیگه اگه زمستون تموم بشه اونوقت دیگه نمیتونید . دخترگلم نمیخواهی با بابا ومامان حرف بزنی نمیخواهی با من و نیوشا حرف بزنی بابا مادیگه حوصلمون سررفته من که فکرمیکنم شماها دارید خودتون لوس میکنید آخه نیوشا هم مثل تو وقتی با من قهرمیکنه حرف نمیزنه ولی من دیگه حوصله ام سررفته پاشو دیگه پاشو راستی صباجون یادته بچه ها یه بازی میکردن هی به هم میگفتن پاشو یالادیگه پاشو منم باید هی این واسه تو بخونم تا تو بالاخره چشات واکنی و جوابمون بدی .
مزاحمت نمیشم منتظرت هستم ازراه دور اون لپای قشنگت میبوسم نیوشا هم هرشب واست یک داستان میخونه اینقدرمیخونه تا تودخترگلم زنگ بزنی به نیوشا و بگی نیوشا دیگه ازامشب خودم میخواهم واسه خودم داستان بخونم .
خیلی خیلی دوستت دارم به امیددیدارالبته خیلی زود