مهر ۲۵
سلام صبای مهربون حالت چطوره ببخشید که چند وقتی بود نتونستم واست نامه بفرستم آخه امتحاناتم شروع شده و مشغول خوندن درسام هستم . بگو ببینم حالت چطوره خیلی دلم واست تنگ شده امروز به مامان گفتم که به محض رسیدن به اداره اولین کاری که میکنه اینه که نامه منو واست بفرسته خیلی دوست دارم که بیام شیراز پیشت البته اینو بگم که خیلی هم دوست دارم که تو بیایی تهران خونمون . دعا میکنم یه روزی این اتفاق بیافته و بتونیم باهم باشیم . هرچند که من مطمئنم که خدای مهربون این کارو واسمون انجام میده و کاری میکنه که هرچه زودتر حالت خوب بشه و بتونیم روزهای خوبی رو داشته باشیم . من ۶ خرداد امتحاناتم تموم میشه ٩ خرداد هم کارنامه میگیرم روزی که کارنامه گرفتم فورا واست نامه مینویسم و بهت میگم که نمره هام چند شدن چقدر خوبه یه روزی توهم به من زنگ بزنی و بگی نیوشا منم کارنامه گرفتم همه نمره هام خوب شدن شاگرده اول شدم وای که چقدر خوب میشه خدایا اون روز کی میاد. فصل تابستون هم کم کم با گرماش از راه میرسه خیلی مراقب خودت باش هرچند بابا و مامان مهربون مراقبت هستند که خدای نکرده مشکلی واست پیش نیاد. صباجون بهت بگم که همه دوستام هر روز حالتو میپرسن اونها هم منتظرن من بهشون گفتم بچه ها بیایید همه با هم دعا کنیم و از خدای مهربون بخواهیم که در سال تحصیلی آینده که ما میریم کلاس چهارم صبا هم حالش خوبه خوبه خوب بشه وبره مدرسه ثبت نام کنه بشینه سره کلاسش . راستی صباجون من به همراه دوستام به معلمهای مهربونمون گفتیم به محض خوب شدن صبا و رفتنش به مدرسه اولین عکسی رو که با روپوش مدرسه بگیره و برامون بفرسته میاریم مدرسه و نشون میدیم که این همون صبا دخترمهربونیه که خدای مهربون بخاطر دوست داشتنش و بخاطر دل مهربونش اونو به مامان وبابای خوبش برگردونده و حالا خودش با پاهای خودش میره مدرسه و سرکلاس درس میشینه آخه میخواهد زحمتهای مامان و بابای مهربونو با درس خوندنش جبران کنه .
خیلی خیلی دلمون واست تنگ شده بازهم ببخشید که نامه هام دیرشد امیدوارم از دست من دلگیر نشده باشی
به خدای بزرگ میسپارمت و از اون سلامتی تورو میخواهم
دوست کوچک شما