مهر ۲۵
سلام دوست خوبم سلام دوست مهربونم صباجون حالت چطوره خیلی دلم واست تنگ شده عکسهای جدیدتو که تو خونه مامان بزرگت ازت گرفته بودن دیدم قیافه ات خیلی عوض شده با اون عکسهائی که میدیدم خیلی فرق میکنی ماشااله خیلی بزرگ شدی چه لباسهای قشنگی پوشیده بودی خلاصه خیلی خوشگل شده بودی عکساتو به کیمیا هم نشون دادم اونهم گفت صبای عزیز چقدر بزرگ شده من با کیمیا خیلی دوست داشتیم بیاییم پیشت خیلی دوست داریم سه نفری باهم عکس بگیریم در کنار همدیگه باشیم صبا جون ازخدای مهربون میخواهم که هرچه زودتر پاهای قشنگت خوب بشه بتونی کفشهای خیلی خوشگل بپوشی و راه بری بتونی بدوی و بتونیم سه نفری باهم بازی کنیم از خدای مهربون میخواهم که هرچه زودتر از سرجات پاشی خودت هرغذایی رو که دوست داری بخوری به مامان مهربون بگی مامان جون برام لازانیا درست کن آخه بیشتر بچه ها این غذارو خیلی دوست دارن من و کیمیا هم این غذ رو خیلی دوست داریم فکر کنم توهم بدت نیاد. مامانم با دیدن عکسات به من و کیمیا گفت بچه ها ببینید صباجون چقدر بزرگ شده چه موهای قشنگی داره چه چشمهای قشنگی داره خلاصه مامانم یه عالمه با عکسات صحبت کرد. ما منتظره عکسهای جدیدت هستیم ولی دوست داریم عکسهایی که باردیگه میبینم صبایی باشه که کنارمامان وبابای مهربون نشسته و دستاشو گذاشته تودستهای اونها آخه اونها خیلی واسش زحمت کشیدن خیلی صبارو دوست دارن من با کیمیا واست دعا میکنیم که عکسی برامون بفرستی که صبا خوبه خوبه خوب شده و داره درکناره مامان وبابای مهربونش لبخند میزنه ما بچه ها و بزرگترها منتظره اون روزهستیم و اینقدر دعا میکنیم که هرچه زودتر اون روز بیاد. الهی آمین
راستی صباجون واست دوتا کتاب داستان خریدم به آدرست میفرستم مامان یا بابای مهربون حتما واست میخونن خوب گوش بده تا وقتی که خودت خوب شدی بتونی داستانها رو واسه مامان وبابا تعریف کنی و بهشون بگی که چقدر خوب گوش کرده بودی که همشون یادت مونده کتابهارو داشته باش تا روزی که خودت واسه من و کیمیا هم بخونی کتابها تا جند روز دیگه به دستت میرسن
ازاین که اینهمه حرف زدم ببخشید آخه دلم واست تنگ شده بود ولی با عکسهای جدیدت که فرستاده بودی دیدم خیلی خوشحال شدم و احساس کردم که همین الان اومدم پیشت . خیلی مراقب خودت باش هرچند مامان وبابای مهربون خیلی خیلی مراقبت هستند و لی این بدون که یه نفر هست که بیشتر ازهمه مراقبته و داره ازتو محافظت میکنه تا روزی که خوب بشی و اون فقط خدای مهربونه خدایی که خیلی بچه هارو دوست داره خیلی مواظب اونهاست و نمیذاره آسیبی به اونها برسه من میدونم خدای مهربون فرشته هاشو میفرسته تا به صبای عزیز سربزنند اون به فرشته هاش میگه که مواظب صبا باشن نذارن صبا از چیزی ناراحت بشه نذارن صبا دلش بشکنه فرشته ها هم به خدای مهربون قول دادن که همیشه و همه جا مراقبه تو باشن آخه اونها به خدا گفتن که صبا هم از جنس ما فرشته هاست و قیافه اش هم عین فرشته ها خوشگله
دوستان کوچک شما نیوشا و کیمیا
سه شنبه ١١/٣/٨٩
۱jun2010
راستی صبا جون یادت نره پنجشنبه روزه مادره مطمئن هستم که با چشمهای قشنگت به مامان جون میگی
مادر مهربونم که به اندازه تموم ستاره های توی آسمون دوست دارم روزت مبارک