سلام به دوست خوبم صبای عزیز حالت چطوره از دیدنت خیلی خوشحال شدم اصلا فکرشو نمیکردم که روز تولدت بتونم ببینمت . روزیکه اومدم هتل دیدنت واقعا برام جالب بود تمام خاطره اون روز را واسه کیمیا تعریف کردم کیمیا هم خیلی خوشحال شد از اینکه من بهش گفتم که خیلی بهتر از گذشته شده بودی . اون همش از من میپرسید نیوشا فکر میکنی کی حالش خوب بشه کی میتونیم بریم پیشش سه نفری با هم یه جشن تولد حسابی بگیریم . خلاصه روز خیلی خوبی بود خیلی بهم خوش گذشت ازاینکه در کنارت بودم احساس خوبی داشتم بخصوص وقتی که راجع به تو با مامان وبابا صحبت میکردم و مامان مدام میگفت که وضعیت صبا به نسبت گذشته خیلی بهتر شده . بهرحال خیلی مزاحمت نمیشم فقط خواستم بگم که خوشحالم از اینکه امسال تونستم تو زمان تولدت در کنارت باشم حالا هم از خدای مهربون میخواهم که سال اینده تولدتو رو با کیمیا و سه نفری با همدیگه جشن بگیریم . الهی آمین
دوست کوچک شما نیوشا
شنبه ١٩/۶/٩٠ ساعت ٣۵/١٠
١٠sep2011
به امید دیدار دوباره
شهریور ۲۱
شهریور ۲۱ام, ۱۳۹۰ در ۲:۴۹ ب.ظ
خیلی ناراحت شدم
ولی امید که هر چه زودتر صبای عزیز خوب بشه و دوباره بتونه بره تو جمع دوستانش. مخصوصا دوست خوبی مثله نیوشا
من هم دعا میکنم برای صبا
شهریور ۲۲ام, ۱۳۹۰ در ۳:۰۸ ق.ظ
سلام
مدتیه که آپ نگردید وما دوستاران صبا وخواستاران سلامتی این فرشته کوچولو از وضعیتش بی اطلاعیم.ظاهرا حال صبا جان الحمدا…رو به بهبودی رفته ما رو درجریان بذارید من بازم سر می زنم.
شهریور ۲۴ام, ۱۳۹۰ در ۱۰:۳۶ ق.ظ
صبای عزیزم میدونی که بزرگترین آرزوی زندگی من هستی
از وقتی باهات آشنا شدم همه خواسته ها مو فراموش کردم . فقط از خدای مهربون سلامتی تو گل زیبا و همه ی بچه های دوست داشتنی را میخوام.
در ضمن میخوام بهت یاداوری کنم که خیلی خوشبختی چون خدا ۲ تا فرشته مهربون کنارت گذاشته که مراقبتن.به خاطر داشتن همچین پدر و مادری بهت تبریک میگم.
خیلی خیلی دوست دارم
اینقدر منتظر میمونم تا خودت جوابمو بدی
شهریور ۲۶ام, ۱۳۹۰ در ۱۰:۴۲ ب.ظ
صبا جونیــــــــ تولدت مبارک زود خوب شو باشــه؟؟ منم دانشگاه مشهد قبول شدم که یه عالمه پیش امام رضا جون واست دعا کنم:)