مهر ۰۹
خدایا …
خیلی سخته که آدم حسرت در آغوش کشیدن پاره تنش را داشته باشد…
خیلی سخته حتی آرزوی خرید یک شکلات نا قابل برای فرزندت را سالها به دل داشته باشی…
خیلی سخته که به بچه های مردم با دیده حسرت نگاه کنی …
خدایا صدام را میشنوی من هنوز هم امید به تو دارم…
امید به لطف و کرمت به شفا و برگشت امانتت به آغوشمان….
این را هم مطمئن هستم که هیچ کدام از این اتفاقات بی حکمت نیست…
وباز هم ایمان دارم به اینکه صبا فردا در جایی باریکتر از مو بار دیگر در مقابل کسانی قرار میگیرد که هوشیاریشان میتوانست زندگی او و ما را از نابودی برهاند، اشتباهی که اگرچه به عمد نبود، اما عوامل زمینهساز آن همه عوامل تعمدی بودند
شهریور ۶ام, ۱۳۹۰ در ۲:۲۵ ق.ظ
خدا بخواد، اون روز به زودی بیاد که شما صبا رو محکم بغل می کنید و اون براتون شیرین زبونی …
گفته بودید وقتی صبا رو از بیمارستان آوردید ظریب هوشیاریش ۵ بود. میشه الان از وضعیتش بگید، و بگید که توی این وضعیت به چه چیزهایی احتاج داره. یه بار از آسیب مغزی که صبا دچارش شده بود گفتید، وقتی صبا خوب شد این آسیب چه اختلالی تووی زندگیش ایجاد می کنه؟
دختر جانبازی که توی سایت ازش گفتید هنوز پیگیر شکایت هستند؟ حتما کسان دیگه ای هم تو این بیمارستان دچار آسیب شدن.
ای کاش مردم شهرتون حرفی میزدن یا شکایتی می کردن، تا هم پرونده ها پی گیری بشه، هم زودتر بیمارستان به یه سامانی برسه تا باعث مرگ و آسیب آدمها کسانی نباشند که قرار هست ناجی شون باشند.
از اینکه کامنتم طولایه عذر میخوام
از خدا می خوام مردم کمک کنن و درمان صبا کامل و به موقع انجام بشه، و به شما و مادرش توان و امید و انرژی بده تا به بهترین شکل به نگهداری و درمانش رسیدگی کنید و خیلی زود صدای خنده های صبا خونتون رو پر کنه …
شهریور ۷ام, ۱۳۹۰ در ۱:۱۳ ب.ظ
خدایا به حق بزرگیت و به حق مادر همه شیعیان حضرت فاطمه، دختر این خانواده رنج دیده را شفا بده. نذر می کنم که اگر صبا شفا پیدا کرد،اگر دختر بهم دادی به جای صبا که همیشه دوست داشتم دختری به این اسم داشتم، اسمش رو بذارم فاطمه.
به شما خانواده صبا هم توصیه می کنم این راه رو هم برای شفای صبا امتحان کنید. شاید خدا دلش راضی بشه. ولی از ته ته ته دل این رو بخواید.
شهریور ۷ام, ۱۳۹۰ در ۵:۱۷ ب.ظ
سلام…
فقط به این امید اومده بودم که با این تیتر مواجه بشم :
“صبا خوب شد”
اما نشدم…حکمت نبود … قسمت نبود … وقتش نبود … نمی دونم … فقط یه چیزو خوب می دونم و می دونم انقدر اینو بهتون گفتن که شاید براتون تکراری شده … می دونم همه ی این اتفاق ها و سختی ها ، حتی اگه زبونم لال آخرش سیاه تموم بشه ، سفیده … سفیده سفید…
هنوزم صبا تو دعام هست و می مونه
شهریور ۸ام, ۱۳۹۰ در ۱۰:۰۵ ب.ظ
salam
injor ke man motevajeh shodam amale akhar movafaghiat amiz bode mishe az vaziate bade amalesh begin va inke cheghadr dar behbodish naghsh dashte?
شهریور ۹ام, ۱۳۹۰ در ۱۲:۳۶ ق.ظ
salam babaye saba.nagoftin chetori mishe be saba va pedaro madare mehraboonesh komak kard?
rasti chera barname mahe asal naraftin
شهریور ۱۰ام, ۱۳۹۰ در ۳:۲۵ ق.ظ
بسم الله
سلام به بابا و مامان و دخترگلشون صبا..
تقریبا اکثرا مطالب وبلاگتون رو خوندم..از امشب با تموم وجود برای صباتون دعا میکنم..دوستش دارم..خیلی زیاد..
من خوب در جریان فرق کما با زندگی نباتی نیستم..؟
راستی..اون برنامه ماه عسل رو دیدین؟که پسرشون ضریب هوشیش ۳بود؟اونا هم مثل شما محکم ایستادن…صبا هوشیش پنجه نه؟…از امشب به وبلاگتون سر میزنم و برای صبای گلم کامنت میذارم تا وقتی حالش خوب شد خودش بیاد و جواب کامنت هامو بده..انشالله
شهریور ۱۰ام, ۱۳۹۰ در ۱۱:۳۷ ب.ظ
بسم الله
صبای قشنگم سلام…
امشب آدرس وبلاگت رو توی وبلاگم گذاشتم تا همه ی دوستام برات دعا کنن…
شهریور ۱۲ام, ۱۳۹۰ در ۱۰:۲۹ ق.ظ
نمی دونم چی بگم فقط اینو میدونم که اونقدر انسان محتاج به کمک توی کشور خودمون پیدا میشه که نمی خواد برای کمک بریم به سومالی… اگر واقعا انسان بخواد کمک کنه اول باید از وطن خودش شروع کنه…! اگرچه دیدن تصاویر بچه های سومالی دل منو به درد آورد ولی دیدن صباکوچولو توی این وضعیت برای من هزار برابر درد آورتر بود…براتون دعا میکنم و امیدوارم همه کوچولوهای وطنم سالم باشن
شهریور ۱۲ام, ۱۳۹۰ در ۱۱:۲۹ ق.ظ
سلام آقا و خانم فروزنده من هرروز به امید خبر خوب شدن صبا میام سر میزنم واقعا” صبا هم توی دغدغه های روزمره ام هست
شهریور ۱۲ام, ۱۳۹۰ در ۲:۵۴ ب.ظ
سلام به مامان و بابای صبور صبا
نمیدونم واقعا چی باید بگم خیلی خیلی ناراحتم از ته دلم برای صبای نازم دعا میکنم خدایا به حق فاطمه ات شفا بده دخترمون رو خدایا دل این مادر و پدر رو شاد کن الهی آمین
این روزا خبر های بد زیاد شنیدم نمیدونم حکمت انتخاب خدا چیه نمیدونم اول برادر ۲۴ ساله ام رو ازمون گرفت ناگهانی علی تنها برادرم بودو دلم براش پر آرزو
بعد خبر فوت دوست وبلاگی عزیزمون آتنا جون و پسر ۲ ساله اش ارشیا…
خدایا…………….
حالا هم که صبا رو تو این وضع دیدم دارم دیونه میشم خدایا کمک کن
شهریور ۳۰ام, ۱۳۹۰ در ۱:۲۸ ق.ظ
vaghti bacheye shoma va amsale oono mibinam delam migire oonghad ke fek mikonam age man shad basham ya khoshhal basham daram gonah anjam midam ,shoma ghavitarin pedar madaraye jahanid va az tamame kasani ke dam az solho bashar doostio…mizanand sharif tar va pak tar hastid va manaye vagheie eshgho dar raftaretoon darid.khoda behetoon tahamole barkhord ba moshkelatetoono bede va be dokhtaretoon shafa bede
آبان ۱۰ام, ۱۳۹۰ در ۷:۳۵ ب.ظ
سلام
خیلی دلم از مشکلاتی که دارم گرفته بود ،ازاینکه فرجی نمیشه، از اینکه در حسرت چیزی باشم که واسه خیلیا بدست آوردنش راحته.خیلی خسته بودم و داشتم غصه میخوردم و تو دلم با خدا دعوا میکردم و لی بعدش پشیمون شدم و اومدم تو گوگل و زدم”خدایا هنوز به تو امید دارم”که وبلاگ شما رو آورد.وقتی وبلاگتون رو میخوندم اشک از چشمام جاری شد،چون غصه ها تون رو از عمق وجود درک میکردم.و واقعا بهتون تبریک میگم که امیدتون و ایمانتون به خدا رو از دست ندادید و هیچ وقت از دست نمیدین. انشالله که هرچه زودتر صبا جون شفا پیدا کنه و غصه هاتون تموم بشه.ان شالله همه کسایی که مشکلی دارند،مشکلشون حل شه.مشکل منم حل شه.خدایا تقدیر ما رو بهترین چیزها قرار بده.خدایا ما رو با چیزی که توان تحملش رو نداریم آزمایش نکن. خدایا راضی هستیم به رضای تو.
اسفند ۲۱ام, ۱۳۹۰ در ۱۱:۳۶ ق.ظ
سلام دوست خویم
همیشه به خدا امید داشته باشید باور کنید تنهایتان نمی گذارد
اردیبهشت ۲۱ام, ۱۳۹۱ در ۴:۰۳ ب.ظ
سلام دوست خوبم .
من عاشق بچه هام . شک ندارم روزی می رسد که صبا جون دوباره بهبود پیدا می کنه و صداش تو تما خانه که چه عرض کنم تمام شهر می پیچه . برای صبای عزیزم دعا می کنم و منتظر خبرهای خوب هستم چون شک ندارم خدا بچه ها را خیلی دوست داره. صبا جون را به خدای بزرگ میسپارم و از راه دور میبوسمش من را از حال صبا جون بی خبر نذارید شاید نتونم مالی کنم کنم اما عاطفی که می تونم .
تیر ۲۲ام, ۱۳۹۱ در ۱۱:۵۳ ب.ظ
الهی من بمیرم تو خوب شی 🙁
خدا اگه میشنوی …
مرداد ۳ام, ۱۳۹۱ در ۱۲:۴۶ ق.ظ
سلام .امروز تصادفا وبلاگ شما را خواندم . دلم بدرد آمد . اماایمان داشته باش و قوی باش و مثبت فکر کن هرچند حتی فکرش هم منو برای تو نگران میکنه . ۵ سال پیش من هم مبتلا به تومور مغزی شدم در اون زمان دخترم ۴ ساله و پسرم ۱۱ ساله بودند . تومر ۵ سانتی متر بود ودر چشم و سینوسها هم پخش شده بود باورم نمیشد فکر میکردم خواب میبینم . ضمن اینکه تومور خونریزی کرده بود . برنامه ی جراحی ترتیب داده شد و همه ی احتمالات نیز گوشزد شد خونریزی . سکته . اینفکشن . از دست دادن حافظه و و و و . اما ۵ سال پیش یه روز پنجشنبه منو عمل کردن که ۱۶ ساعت طول کشید و دو روز بعد میخواستن منو مرخض کنن که درخواست کردم تا برطرف شدن کبودی های صورتم منو نگه دارن . اما دلم میخواد بیشتر بدونم که فرشته ی کوچولوی شمادر چه مرحله ای هست و اینکه آیا امکان دسترسی به توموز و جراحی هست ؟ خوشحال میشم اگر بتونم کمکی کرده باشم من ساکن لس آنجلس هستم و خودم مادرم . دلم میخواد بدونی تنها نیستی و دعای من با شماست . از طریق ایمیل میتونی با من در تماس باشی . از خداوند متعال براتون آرامش و سلامتی عزیزت رو آرزو دارم . قوی باش
مهر ۶ام, ۱۳۹۱ در ۱:۳۲ ب.ظ
درود
راستش نمی دونم چی باید بگم . بگم صبر کنید؟ بگم خوب میشه ؟
من خیلی وقته که از شرایط صبا خانم خبر دارم . خیلی وقتا براش دعا کردم .
اما میدونم هیچ کسی نمی تونه مادر و پدر صبا رو درک کنه .
می دونم خیلی ها دعا کردن از ته دل با پاکی دل و ….
من هم دعا می کنم هم برای صبا و هم محدثه محدثه دختر یکی از بستگان دور ماست که الان نزدیک ۱۳-۱۲ سالشه ۲-۲/۵ ساله که تو کماست . تصادف کرده . محدثه خیلی شیطون و زیبا و زرنگ بود واقعا می گنم. تو ۹-۸ سالگی خودش تنهایی همه رو حریف بود تو زبان بازی و جسارت .
اما الان بی حرکت افتاده گوشه خونه و با سرم به اون غذا میدن
……………………………
مهر ۱۷ام, ۱۳۹۱ در ۲:۲۴ ق.ظ
عزیز دلم نمیدونم چی باید بگم با چه چیزی آرومت کنم واقعا نمیدونم حکمت خدا تو چی بوده که این اتفاق افتاده ولی باور کن وقتی داستان تو رو خوندم نتونستم جلوی اشکهام رو بگیرم از ته دلم با تمام وجودم برات دعا میکنم تنها کاری که ازم بر میاد همینه من هر شب که میخوابم از خدا سلامتی بچه هام رو میخوام حالا سلامتی تو هم یکی از خواسته های من شده بهش التماس میکنم که هرچی زودتر خوب بشی
فروردین ۲۶ام, ۱۳۹۲ در ۱:۴۲ ق.ظ
با درود به شما پدر و مادر صبور من اتفاقی وبلاگتونو دیدم خودم ۲ تا دختر ۱و۷ ساله دارم واقعا با تمام وجود دلم به درد امد فقط از ته دل ارزو میکنم صبا خوب شه واقعا سخته خدایا خدایا خدایا هیچکارت بی حکمت نیست
خرداد ۲۴ام, ۱۳۹۲ در ۱:۴۳ ب.ظ
slm man har jome ya 5shanbe ha be weblogetun sar mizanam va hamishe montazere harfaye jadido omidvar konandatun hastam va tanha dalili ke shoma ta hala saba juno kenaretun darin imane ghavitune harkas jaye shoma bud dg boride bud ta vaghtike in imane ghavi dar vojudetun hast saba jun ham hast.
خرداد ۳۰ام, ۱۳۹۲ در ۶:۱۲ ق.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم
سَلَامٌ عَلَیکُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ(الرعد/۲۴)
(سلام بر شما بخاطر صبر و استقامتتان! چه نیکوست سرانجام آن سرای جاویدان…)
-من هیچ کلامی رو مناسب ندیدم که تسکینی به قلب خسته شما باشه جز سخنان خود خدای بزرگ…
۱-وَلِرَبِّکَ فَاصْبِرْ(المدثر/۷)
(و بخاطر پروردگارت شکیبایی کن!)
۲-وَمَا یلَقَّاهَا إِلَّا الَّذِینَ صَبَرُوا وَمَا یلَقَّاهَا إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِیمٍ(فصلت/۳۵)
(اما جز کسانی که دارای صبر و استقامتند به این مقام نمیرسند، و جز کسانی که بهره عظیمی (از ایمان و تقوا) دارند به آن نایل نمیگردند!)
۳-أَقِمِ الصَّلَاهَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَکَ إِنَّ ذَلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ(لقمان/۱۷)
(…نماز را برپا دار، و امر به معروف و نهی از منکر کن، و در برابر مصایبی که به تو میرسد شکیبا باش که این از کارهای مهم است)
۴-مَا عِنْدَکُمْ ینْفَدُ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ وَلَنَجْزِینَّ الَّذِینَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یعْمَلُونَ(النحل/۹۶)
(آنچه نزد شماست فانی میشود؛ اما آنچه نزد خداست باقی است؛ و به کسانی که صبر و استقامت پیشه کنند، مطابق بهترین اعمالی که انجام میدادند پاداش خواهیم داد.)
۵-وَاصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا یضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ(هود/۱۱۵)
(و شکیبایی کن، که خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نخواهد کرد!)
۶-الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ(البقره/۱۵۶)
(آنها که هر گاه گرفتاری به ایشان میرسد، میگویند: «ما از آن خدائیم؛ و به سوی او بازمیگردیم…)
تیر ۳ام, ۱۳۹۲ در ۵:۲۹ ب.ظ
انشا الله در این روز تولد اقا امام زمان شفای خیر عنایت فرماید وصبای عزیز به مدرسه برگردد
شهریور ۱۳ام, ۱۳۹۲ در ۱۰:۴۷ ب.ظ
خیلی وقته جویای حال صبا و خواننده ی مطالبتونم…ولی کاری
از دستم برنمیاد جز دعا. هربار فقط اشک ریختم و از ته دل
براش آرزوی سلامتی کردم.
بهمن ۲۴ام, ۱۳۹۲ در ۱۰:۵۰ ب.ظ
با سلام خدمت شما فرشته مهربون و دختر گلتون
واقعا همه یه چیزایی میگن ولی واقعا درک نمیکنن
من خودم یه مادرم و میفهمم خنده فرزند تو زندگی پدر و مادر یعنی چی میدونم بازی فرزند تو خونه یعنی دنیا
از خدا میخوام خیلی زود شما رو شاد کنه خیلیا هستن که من میشناسم که خوب شدن .
فدای حسرت های دل صبا
خدایا به خاطر رقیه ی نازت این ناز ما رو هم شفا بده
دستان مهربونتونو میبوسم
مهر ۲۴ام, ۱۳۹۵ در ۱۰:۵۹ ق.ظ
سلام دکتر مهران پالیزبان هستم.دکترای بافت شناسی و علوم تشریحی سلولهای مغزی و عصبی.بطور اتفاقی به صفحتون بر خوردم و با تمام وجود حاظر به کمک هستم.در صورت تمایل با ایمیل من تماس بگیرید
آبان ۱۷ام, ۱۳۹۶ در ۱۲:۳۰ ب.ظ
سلام دکترپالیزبان هستم بازهم آمادگی خودم روجهت هرنوع کمکی اعلام میکنم تماس بگیرید ۰۹۲۱۷۷۳۴۸۵۴